دنیای ماست
تنها به روی پرده، به دیوار، نیست
دنیای ماست
سرگیجه است و خون است
یعنی که هیچکاک و پکینپاست
دنیای ماست – قابل انکار نیست.
دنیای ما همین است:
دین است – در مخوفترین شکلش.
زل میزنیم و محو تماشائیم.
ای چرخۀ چروخ چراخنده بر چریخ!
ای قیژقیژ!
ما را قرار ده!
ما خوابمان میآید.
ما خستهایم دیگر از این بازی
در نقش دلقکان –
خرغلت در فضای مجازی.
ما را قرار ده!
ما خسته میشویم
از چرخش سران بریده
ناموسهای سخت نعوظینه
خرناس خوک و شکلک بوزینه
ما خسته میشویم
از کار را شروع نکرده
یکباره نیمه کاره رها کردن
از بند کفش بستن و وا کردن
ما را قرار ده!
سعید یوسف، در حوالی سال تحویل 1394، شیکاگو
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar