نوروز 1394
نوروزم و روشنائیام من
هنگام گره گشائیام من
زایائیِ خاک را نویدم
سرسبزی و سبزهزائیام من
من جشن بزرگِ رنگهایم
سُرخم، سبزم، طلائیام من
با زنجره، سار و کبک و بلبل
در چهچه و همنوائیام من
چون آینهام، صفای مطلق:
هرگونه که می نمائیام من
در من اثر از منی نیابی
یکسر توئیام، شمائیام من
مرزی به جهان نمیشناسم
آزادتر از رهائیام من
با بی وطنان رفیق هستم
هرجائی و هیچ جائیام من
از مصر قدیم و بابلم من
ایرانیام و سکائیام من
وز ظنّ خود ار شدی تو یارم
پندار که آریائیام من
از تخمۀ پاک کم مرا گو
شاد از وَلد الزّنائیام من
بیگانه مرا چو خویش باشد
مهرم همه، آشنائیام من
زآمیختگیست گر سراسر
زیبائی و دلربائیام من
*
* *
ای راحتِ جان، که دوری از من،
رنجور ازین جدائیام من
دور از تو خموش و گیج ومنگم
چون آدمکی فضائیام من
چون ژان والژان به بینوایان
بر سفرۀ بینوائیام من
در تنهائی، در انتظارت،
با نان و پنیر و چائیام من
وز تلخیِ چای تا بکاهم
مجبور به قندخائیام من
سعید یوسف، 18 مارس 2015 – دو روزی مانده به نوروز 1394
برای دیدن پاسخ اسماعیل خوئی در "اخبار روز":
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar