tisdag 1 december 2015

نوامبر 2015


ردّ پا

می‌توان گاهی مردّد شد.
ردّ پائی هست؛ شاید ردّ پاهائی؛
نیز، می‌دانیم،
ردّ پا را هست معنائی:
ردّ پا یعنی که از اینجا کسی رد شد.

ردّ پا، ردّی ست از تنها یکی گام و همین، امّا؛
بی‌خبر از گامهای دیگرست و آنچه‌ها کاندر پی‌اش آید:
می‌رسد شاید به راهی، شاید امّا پرتگاهی، حفره‌ای، چاهی.
اندکی آیا دچارِ شک نباید شد؟
ور کسی شک کرد، باید طرد کرد او را و باید گفت مرتد شد؟

ردّ پا یعنی که از اینجا کسی رد شد.
با تو از یک گام می‌گوید که لرزان بوده یا محکم؛
بوده از یک مرد یا زن؛ با تأنّی یا شتابان یا تفرّج‌گر.
هست در هر ردّ پائی سمت و سوئی نیز،
رنگ و بوئی هم.
هست گاهی ردّ پائی از عزیزی، آشنائی، همرهی، یاری.
ما نمی‌دانیم، امّا، تا کجا رفته ست.
اندکی آن‌سوترَک شاید که دیواری
راه بر او بست – یا با مانعی دیگر
راهِ او سدّ شد،
وان سرودِ سرخوشی یک آهِ ممتد شد.

ردّ پا یعنی که از اینجا کسی رد شد.

سعید یوسف، 27/9/2015، شیکاگو
به نقل از  
http://iwae.info/1394/07/18/%D8%B1%D8%AF%D9%91-%D9%BE%D8%A7-%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF-%DB%8C%D9%88%D8%B3%D9%81/





برای کودکِ فردا

قشنگ می‌شود این دنیا
اگر که بچّه شود، یا، یعنی،
جهان ما اگر از چشمِ بچّه دیده شود.

چرا نباید انگشت شست
اگر که خیلی ناراحتی، مکیده شود؟
چرا نباید راحت دوید و جیغ کشید؟
چرا نباید از میز روی مبل پرید؟
چرا نباید روی ملافه با ماژیک
درخت و یک گل و یک کرگدن کشیده شود؟

اگر که با انگشت‌ات
که با زبانت خیس‌اش کردی
کمی شکر بخوری، کیف می‌کنی
و سوپ خوشمزه تر می‌شود
صدای هورت کشیدن اگر شنیده شود

و می‌توان دعوا هم کرد
و گاه می‌شکند دندانی
و باد می‌کند اینجای من
کبود می‌شود آنجای تو
ولی نمی‌بینی هرگز
سری بریده شود

جهان ما به کثافت کشیده شد.
برای کودک فردا
جهان خاص خودش باید آفریده شود.


سعید یوسف، 6/10/2015، شیکاگو




مگس

چشمت اگر به تخته سیاه است
حس می‌کنی، ولی، مگسی چرخ می‌زند
دورِ سرت – بسا که خیالِ من است:
یادِ تو کرده‌ام.
این یاد، با تو، توی کلاس‌ات، چه می‌کند؟

تنها اگر نشسته‌ای و قهوه می‌خوری
در کافه‌ای که بر سرِ راه است
شاید پرنده‌ای بنشیند به شاخه‌ای
خیره شده به چاکِ گریبانت.
آنجا، ولی، پرنده،
وقتی که هیچ نیست حواس‌ات، چه می‌کند؟

وقتی که غلت می‌زنی، از پنجره، نسیم
می‌آید و به موی سرت دست می‌کشد.
یادی غریب در دلِ تو زنده می‌شود.
شاید ولی نسیم نه، شاید
دست من است؟  زیرِ لباس‌ات چه می‌کند؟