lördag 8 augusti 2015

در می‌زند


در می‌زند


در می‌زند، جواب نمی‌آید
بیچاره، سائل است –
       ولی، شاید،
او پرسشی ز نوع دگر دارد

چیزی می‌افتد از دستش
(یک تکه کاغذ انگار،
شاید که آدرس)
کاری به آن ندارد
انگار سختش است که دولّا شود
آن هرچه هست را بردارد

خسته ست
یک دست روی در
دستی دگر به روی کمر دارد

در می زند، جواب نمی‌آید

آقا!
خانم!
اینجا حقیقت است
یک عرضِ مختصر دارد


سعید یوسف، 2/6/2015، شیکاگو
به نقل از:

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar